آرامش نقاشي آرامش نقاشي .

آرامش نقاشي

نقاشي را با رنگ روغن تجربه كنيد

لوازم مورد نياز نقاشي رنگ و روغن لوازم مورد نياز نقاشي رنگ و روغن كه براي همه انواع نقاشي هاي  رنگ و روغن استفاده مي شوند  شامل : بستر: يك سطح پارچه اي است كه دور آن يك قاب چوبي از جنس فيبر يا تخته چندلايه گرفته مي شود. اين سطح يا بستر معمولا از جنس پارچه كتان ، پنبه اي ، كرباس يا پلي استر است. البته ممكن است كه بافت اين بستر ريز يا درشت باشد و با چند لايه از موادي مانند سريشم يا چسب چوب پوشانده شود.  قلمو: در اين نوع نقاشي، از مجموعه اي از انوا ع قلموها با اندازه و كيفيت هاي متفاوت مانند قلموي زبر، چتري و نوك تيز يا نوك گرد استفاده مي شود.  رنگ ها: در اين نوع نقاشي، از رنگ هاي روغني خاصي استفاده مي شود كه طيف تيره و روشن دارند و اين طيف، بر اساس شماره بندي مشخص شده است. نقاش ميتواند به دلخواه خود غلظت رنگ ها را تغيير دهد.  كاردك: كاردك ها ،كاربرد متفاوتي دارند؛ برخي براي تركيب كردن رنگ و بعضي ديگر براي نقاشي كردن و حجم دادن به نقاشي مورد استفاده قرار مي گيرند.  پالت: وسيله اي كه رنگ ها را روي آن گذاشته و تركيب مي كنند. معمولا، اندازه و جنس اين پالت ها (چوبي و پلاستيكي) نيز متفاوت است. سه پايه: معمولا از سه پايه براي محكم نگه داشتن  بوم و ايجاد زاويه براي تسهيل نقاشي كردن استفاده مي شود. سه پايه طرح ها و شكل هاي متفاوتي داشته و نوع تاشوي آن ، قابل حمل است.  نقاشي رنگ و روغن كلاسيك واژه كلاسيسيم (classicism)، جنبش هنري و فرهنگي است كه در سال 1079 شمسي در اروپا اتفاق افتاد و بر پايه خلق و آفرينش آثار ادبي و هنري استوار بود؛ اين آثار خلق شده ، از هنر باستاني يونان و روم الهام گرفته شده و به نوعي بازگشت به ارزش هاي زيبايي شناسي آنها محسوب مي شود و نقطه مقابل آن، مكتب رومانتيسم  است. مولفه و عنصري كه بيشتر در نقاشي رنگ و روغن كلاسيك مشاهده مي شود، خلق ايده آل ها وكمال گرايي است كه در هنر هاي باستاني ريشه دارد. در واقع ، از ويژگي هاي اين نوع از نقاشي ها  وجود تعادل، توازن، منطق، هما هنگي و هارموني، ظرافت و واقع‌گرايي است. معمولا، آثار نقاشي رنگ و روغن كلاسيك به دنبال ساده گي ، نظم ، وحدت و يك دستي بوده و از اين طريق به اثر، ارزش هنري مي دهند.  روشني و گويا بودن خطوط و سبك و ظاهر آثار نقاشي رنگ و روغن كلاسيك موجب شده تا بينندگان به عمق آثار توجه كرده و به اهميت آنها پي ببرند. هنرمنداني كه علاقمند به تشخيص و شناسايي و تجربه سبك هاي نقاشي كلاسيك و مدرن و فراگرفتن اصول نقاشي رنگ و روغن هستند ميتوانند، در دوره آموزشي اشنايي با نقاشي رنگ و روغن كه توسط مركز آموزش مجازيارائه و معرفي شده شركت كرده و علاوه بر كسب اطلاعات لازم ، از اين هنر لذت هم ببرند. 

خريد رنگ روغن وستا يكي از بهترين انتخاب هاي شما به عنوان رنگ براي نقاشي است. طرح نقاشي رنگ و روغن مدرن مدرنيسم (modernism) يا نوگرايي يا تجدد، به معني گرايش فكري و رفتاري به طرف پديده ها ي نو و جديد و پيشرفته و ناديده گرفتن سنت ها و روش هاي قديمي است. مدرنيسم در اواخر سال 1279 تا 1379 شمسي رواج پيدا كرد و مجموعه اي از جنش هاي هنري ، معماري، موسيقي و ادبي  را در بر مي گيرد.   طرح نقاشي رنگ و روغن مدرن با نوع كلاسيك تفاوت دارد. ويژگي هاي خاص نقاشي رنگ و روغن مدرن عبارتند از :  رنگ ضخامت بيشتري داشته و تنوع رنگ زياد است  از اين نقاشي براي ايجاد فضاي سه بعدي استفاده مي شود تمركز اين نقاشي بر هنرعاي تجسمي و گرايش هاي نوين است بر اساس خلاقيت هنرمند پايه ريزي شده است معناي عميقي ندارد

منبع:ايلرن
https://elearnpars.org/article/introduction-to-oil-painting


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ساعت: ۰۸:۲۹:۰۰ توسط:STARE موضوع:

نقاشي چهره

نقاشي تك‌چهره يا نقاشي پرتره (به انگليسي: Portrait painting) يكي از انواع نقاشي است كه هدف آن تجسم بصري موضوع است كه معمولاً براي مجسم كردن گونه‌هاي بشري به كاربرده مي‌شود. مضاف بر نقاشي نگارگري مي‌تواند از طريق ذيگر روش‌ها نظير قل زني (معمولاً به وسيله تيزاب)، حكاكي سنگي، عكس برداري، تصوير تلويزيوني و رسانه‌هاي ديجيتال نيز مورد استفاده قرار بگيرد.

مفهوم نگارگري صورت مي‌تواند همچنين به توصيف نقاشي صورت‌هاي حقيقي نيز بپردازد. صورتگر مي-تواندكار خودش را براي عامه يا اشخاص خصوصي يا الهام تأثيريافته از موضوعات انجام دهد. نگارگري معمولاً به تشريح مفاهيم مهم و ثبت خاطرات خانوادگي به منظور يادآوري مي‌پردازد. از ديد تاريخي، مقدار نقاشي پرتره به رسم يادآوري كردن ثروت و قدرت استفاده مي‌شده‌است. هرچند تا گذشت زمان اين مسئله براي كلاس‌هاي پايين‌تر جامعه به منظور تصويرگري خانواده و هم قطارهايشان مورد استفاده قرار مي‌گيرد. امروزه، تصويرگري صورت هنوز هم توسط دولت‌ها، مؤسسات، گروه‌ها، كانون‌هاي تجمعي و به صورت انفرادي مورد استفاده قرار مي-گيرد.

محتويات

  • ۱تكنيك و شيوهٔ تمرين
  • ۲باستان
    • ۲.۱ريشه پرتره
    • ۲.۲قرون وسطي
    • ۲.۳سبك عجيب غريب و منسوخ باراكو روكوكو در قرن ۱۸ ميلادي
    • ۲.۴قرن نوزدهم
    • ۲.۵قرن بيستم
  • ۳عكسها
  • ۴جستارهاي وابسته
  • ۵منابع

 تكنيك و شيوهٔ تمرين[ويرايش]

به گونه‌اي باشد كه نشان‌دهنده احوالات فيزيكي جالس نظير لباسش باشد. به منظور ايجاد انگيزه و تعهد در جالس، اغلب هنرمندان ماهر از يك رفتار و سلوك دلپذير و مكالمات بهره مي‌گيرند. اليزابت ويگه ليبورن هنرمندان مرد را دعوت به تملق و چاپلوسي زنان و تعريف از ظاهراً آنان به منظور بدست آوردن همكاري آن‌ها مي‌كند. موقعيت اصلي در اجراي پرتره ارزيابي و سلطه به آناتومي بشر است. صورت آدم‌ها نامتقارن است و هنرمندان ماهر با تفاوت‌هاي چپ و راست آن را باز توليد مي‌كنند.[۱][۲]

لازم است تا هنرمند از ساختارهاي الياف وزير ساخت‌هاي قرارگيري استخوان‌ها اطلاع داشته باشد تا بتواند پرتره قانع‌كننده‌اي را ايجاد كند. براي تركيبات پيچيده، هنرمند ممكن است در ابتدا كاملاً از مداد، جوهر، زغال چوب يا رنگ روغن استفاده كند كه به‌طور ويژه براي حالتي كه زمان مورد نظر جالس محدود است. مفيد مي‌گردد. در غير اينصورت يك يك فرم عمومي و يك شباهت ناهنجار بر روي كرباس بامداد، زغال چوب يا روغن رقيق ارائه خواهد شد.[۳]"[۴]

پير آگوست رنوآر، On the Terrace, 1881
گيلبرت استوآرت، پرتره جرج واشينگتن, ح. ۱۷۹۶

در بسياري از موارد، ابتدا صورت تكميل مي-گردد و پس از آن باقي‌مانده انجام مي‌شود. در اتاق كار بسياري از هنرمندان بزرگ پورتره، ممكن است استاد ارشد تنها سرو دستان را ترسيم كند و لباس و پس زمينه توسط كارآموزان انجام شود. ممكن است متخصصيني نيز وجود داشته باشند كه موارد ويژه‌اي نظير لباس و پوشش را در نظر بگيرند نظير ژوزف ون آكن در گذشته برخي هنرمندان با بكارگيري آدم چوبي و بند بند يا عروسك به منظور كمك به پايداري و اجراي طرح لباس، بهره مي‌برده‌اند. به‌كارگيري المان‌هاي نمادين قرار گرفته‌اند در اطراف جالس (شاملل علامات، شاخصه‌هاي خانوادگي، حيوانات و گياهان) نيز اغلب براي به رمز درآوردن نقاشي در كنار اخلاق و ويژگي مذهبي موارد يا نشانه‌هايي كه نشان‌دهنده اشتغال جالس‌ها، نوع علاقه يا وضعيت اجتماعي آن‌ها باشد مرسوم مي‌باشد.[۵][۶][۷][۸]

Margaret in Skating غير مجاز مي باشدtume اثر توماس ايكينز.

پس زمينه مي‌تواند كاملاً سياه و بدون هيچگونه محتوايي بوده يا آنكه صحنه كاملاً نشان‌دهنده محيط اجتماعي و سرگرمي جالس باشد. تصويري كه نقاش از خودش ترسيم كند معمولاً توسط به‌كارگيري يك آينه امكان‌پذير است و نتيجه كار يك پرتره عكسي-آيينه‌اي است كه واژگون (وارون) چيزي است كه در يك پرتره نرمال و در حالتي كه نقاش و جالس سو به سوي هم قرار دارند اتفاق مي‌افتد.

در نقاشي سلف پرتره (تصويري كه نقاشي از خودش مي‌كشد)، يك نقاش راست دست اين‌طور به نظر خواهد رسيد كه قلم موي نقاشا را در دست چپ گرفته‌است، مگر اينكه نقاش توضيحات عمده‌اي را در عكس به وجود آورده يا از يك آينه معكوس-كننده ثانويه در حاليكه نقاشي مي‌كند بهره بجويد. گهگاه، مشتريان يا خانواده آن‌ها از نتيجه كاراضي هستند و هنرمند را مجبور مي‌كنند كه آن را دستكاري كند يا با تهديد عدم پرداخت يا رنج تحقير شكست باعث ترسيم دو بار تصوير مي‌شود. جانكنز لوييس ديويد پرتره مادام Re’camier را تقدير و تقديس كرد اما در نمايش توسط جالس مورد تأثير قرار نگرفت چنانچه جو سينگر سوگريت بدنام، تصوير جورج واشينگتن را كه توسط هيئت بررسي مطرود اعلام شده بود را بد مي‌دانستند

.[۹][۱۰]گيلبرت استوارت در زماني در پاسخ به مشتري ناراضي در ترسيم پرتره همسرش گفت تو يك سيب زميني رو به روي قرار دادي و حالا انتظار يك هلو داري يك پرتره موفق مي‌تواند به صورت مادام العمر قدرداني مشتري را در پي داشته باشد. ايونت بالتازاهور بسيار از پرتره ترسيم شده همسرش توسط رافائل راضي بود و هنرمندان را اين گونه خطاب مي‌كرد: تصوير تو … به تنهايي مي‌تواند باعث كاهش نگراني‌هاي مي‌شود. اين تصوير دلخوشي من است، لبخند مستقيم مرا در پي داشته و برايم شادي به ارمغان مي‌آورد.[۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]"[۱۵]

 باستان[ويرايش]

 ريشه پرتره[ويرايش]

Roman-Egyptian funeral portrait of a woman

احتمالاً به ما قبل تاريخ بازمي‌گردد، هرچند برخي از كارها امروزه يافت شده‌اند (مربوط به آن دوران). در هنر تمدن باستان ماه حاصلخيز، به خصوص در مصر، مربوط به تصوير كشيده شده‌است. پرتره مصري تاحدودي به شباهت اصرار دارد،[۱۶] حداقل تا دوره آختالون در قرن چهاردهم قبل از ميلاد اين‌گونه بوده‌است. نقاشي پرتره از افراد برجسته در چين احتمالاً به حدود ۱۰۰۰ سال قبل از ميلاد بازمي‌گردد هرچند از آن دوران گونه‌اي باقي نمانده‌است كه از اين جهت مي-توان گفت پرتره‌هاي چنين وجود به ۱۰۰۰ سال پس از ميلاد مسيح بازمي‌گردد. با استناد به مدارك تاريخي- ادبي ما مي‌دانيم كه نقاشي باستاني يونان شامل پرتره معمولاً به‌طور شديدي دقيق است اگر تحسين نويسنده را باور داشته باشيم، اما هيچ نمونه نقاشي باقي نمانده‌است. سرهاي حجاري شده از حاكمان و افراد مشهوري نظير سقراط در برخي جاها هنوز باقي مانده‌است و شبيه مجسمه‌هاي نيم تنه فردي حاكمان كليمي يوناني بر روي سكه‌ها مي‌باشد؛ كه نشان مي‌دهد كه پرتره‌هاي يوناني موفق به انجام رساندن شباهتي مناسب شده‌اند و موارد محكم‌كننده نوعي تملق براي سقراط است چرا كه او مشهور و معروف به ژست صورت بودن است. جانشينان اسكندر به ترسيم و تعريف ساختاري از سر او بر روي سكه‌هايشان پرداختند كه به زودي خودشان از آن استفاده كردند. پرتره رومي تركيبي از پرتره رومي تركيبي از پرتره يوناني و اتراسكن مي¬ باشد كه با يك سنت بسيار قوي گسترش يافت كه در رابطه بامذهب نياكان آن‌ها و نيز آداب روميان بود. تعداد معدودي نقاشي باقي‌مانده كه پرتره فايوم، آرمگاه الين و سوران از آن دسته مي-باشد. به‌طور آشكار توليدات محلي منعكس‌كننده روش‌هاي يوناني در قياس با روش‌هاي رومي هستند كه مي‌توان به مجاري سرها، پرتره‌هاي متوسط آرامگاه‌ها و هزاران نمونه از پرتره سكه‌ها اشاره كرد. بزرگترين گروه نقاشي‌هاي پرتره مربوط به نقاشي‌هاي خاكسپاري است كه در آب و هواي خشك مصر در ناحيه Fayum باقي مانده‌است كه مربوط به قرون ۲ تا۴ بعد از ميلاد است. تنها يك نقاشي دوره روميان است كه باقي مانده‌است كه جدا از نقاشي آبرنگ است هرجند كه بر اساس نوشته‌هاي pliny، بزرگ كليسا كه اين پرتره را ترسيم كرده در زمان برقراري يونان اين كار انجام داده و با هنرمندهاي مرد وزن اين كار صورت گرفته‌است. در زمان او «پليني» pliny از انحطاط و افول دوران هنر رومي شكايت كرده: نقاشي پورتره‌اي كه در طول ساليان به منظور انتقال دقيق شباهت مردم استفاده مي‌شده‌است كاملاً نابود شده‌است و… تن آسايي و راحت طلبي هنرها را خراب كرده‌است. پرتره‌هاي تمام صورت رومي – مصري استثناهاي خوش شانسي بودند كه تاحدي بيان‌كننده حس واقعي جزئيات نسبي و فردي بودند (معمولاً چشم‌ها بزرگتر از اندازه واقعي بيان شده-اند و تغييرات مهارت‌هاي هنري به‌طور قابل ملاحظه-اي از فردي تا فرد دگر تغيير مي‌كند) نقاشي‌هاي Fayum بر روي چوب يا عاج فيل ترسيم شده كه با موم يا صمغ رنگ‌آميزي شده‌است (نقاشي كه با موم آب كرده بسازند) يا آنكه با رنگ لعابيصورت گرفته و در يك جسد موميايي شده قرار داده شده تا بدن آن را در ابديت ملاقات كند. هنگاميكه نقاشي پرتره با حالت آزاد (ايستادن تنها، بدون وجود تكيه به ديوار) در دوم كاهش يافت، هنر پرتره در روم به ساخت و تزيين پيكرها رشد پيدا كرد كه خاستگاه سبك واقع گرايانه تري بود. در طول قرن چهارم ميلادي، پيكره‌سازي (پرتره پيكره) چيره شده بود كه به نوعي به به طرفداري از دايره‌هاي حقيقي از اينكه فردي به چه صورتي به نظر مي‌رسد مي‌پرداخت. در دوران آخر عهد باستان رغبت به شباهت‌هاي شخصي و فردي در ترسيم به‌طور قابل ملاحظه‌اي كاهش يافت و بيشتر سكه‌ها و قالب‌هاي كنسولي دو لوحي به‌ندرت به‌صورت فردي درمي‌آمدند اگرچه در همان زمان هنر ابتدايي مسيحي شامل تصاويري با سنجش متغير و منصفانه براي ترسيم عيسي و ديگر بزرگان در هنر مسيحي نظير يوحنا (يحيي) تعميد يافته يا حواري پرهيزگار، ارئه شد

 قرون وسطي[ويرايش]

بيشتر نقاشي‌هاي نو ظهور عهد قرون وسطي، پرتره‌هاي مصالحي بودند كه به‌طور اوليه بيشتر به پاپ‌ها (كاتوليك اعظم) در موزائيك‌هاي رم، شده در نسخ خطي، با مثالي كه ارائه شده به صورت سلف پورتژ توسط سوسيژ، عالم، عارف، دانشمند ،موسيقي دادن هايدگر مي‌باشد. در سكه‌هاي آن دوران مقداري كوشش به منظور تصويرگري يافت مي‌شود. سنگ مقبره‌ها مربوط به دوره تمدن رومي هستند. بين سال‌هاي ۱۳۵۰–۱۴۰۰، ساختارهاي غير وابسته به دين در نقاشي‌هاي آبرنگي و تابلويي ظهور يافتند نظير تابلوي دريافت بيعت (وفاداري) با چارلز چهارم توسط مسترتئودوري و پورتره‌ها بار ديگر به بيان شباهت هتي چهره به‌طور آشكار پرداختند. در اواخر قرن، پرتره‌هاي رنگ روغن شخص معاصر، نقاشي شده بر روي صفحات كوچك چوبي در فرانسه و بورگاندي پديدار شد، در ابتدا به صورت نيم رخ و سپس از جنبه‌هاي ديگر. نقاشي كه ريچارد دوم انگلستان در سال ۱۴۰۰توسط ويهون ديپتيچ ترسيم شده‌است يكي از دو پرتره برجاي مانده‌است كه به نمونه‌اي از هنر معاصر است. ظهور زود هنگام اربابان پرتره هلندي شامل هان ون ايچ، روبرت كمپين، راجير ون در ويلان قابل ذكر است .پرتره‌هاي مصالحي به عنوان نسخه پيشكش رواج يافتند يا در صفحه‌هاي اصلي امور مقدس شركت يافتند؛ و تصاوير خصوصي عاشقانه به عنوان موارد بسيار قابل توجيهي مانند «مريم باكره» (Virgin Mary) به ظهور رسيدند.

۲٫۳ - دروره و فرهنگ رنسانس: عهد رنسانس به عنوان نقطه بازگشتي در تاريخ پرتره مي‌باشد. تمايل به جهان طبيعي و فرهنگ كلاسيك دوم و يونان ايجاد شد و پرتره چه به عنوان مورد ارزشي شناخته مي‌شود و به عنوان نگارشي از موفقيت قانوني و دنيوي شناخته مي‌شود. نقاشي به‌طور عمومي به سطح متعادل جديدي از هارموي، بصيرت دست يافته و هنرمندان بزرگي نظير ميكل آنژ، لئوناردو داونچيو رافائل به عنوان نوابغ شناخته شدند؛ و بالاتر از سوداگري عنوان خدمتگذار كليسا و محكمه شناخته شدند. بيشتر نوآوري‌ها در فرم‌هاي متنوع پرتره حاصل هميز دوران پربركت است. سنت پرتره مينياتوري آغاز شد كه تا زمان عصر عكسبرداري محبوب ماند كه به گسترش مهارت‌هاي نقاشان در مينياتور انجاميد. پرتره پروفايل كه الهام بخش مداليون‌هاي باستاني است به‌طور ويژه‌اي در ايتاليا بين سال‌هاي ۱۴۰۰ تا ۱۵۰۰ محبوبيت داشته‌است. مدال‌ها با تصاوير در دو رو نيز الهام بخش حياط كوتاهي براي نقوش دو سويه نوپا در رنسانس بودند. مجسمه‌سازي كلاسيك نظير Apolo Belredere مؤثر بر طرح انتخاب شده توسط پورتريت‌هاي عهد باستان بود،انتخابي كه به‌طور پيوسته در قرن‌ها مورد استفاده بود. هنرمندان شمال اروپا مسير پورته رئالستيك براي موارد پيكر تراشي را راهبردي كردند. رئاليسم بزرگتري كه ناشي از عملكرد هنرمندان شمال بود در قرن پانزدهم به صورت قلم موهايي ضخيمتر بروز كرد و بر رنگ‌هاي روغني تأثير گذاشت و اين در حالي بود كه نقاشان ايتاليايي و اسپانيايي هنوز از رنگ لعدي بهره مي‌جستند. در ميان ابتدائي‌ترين نقاشاني كه به گسترش تكنيك روغني همت گماردند مي‌توان به جان ون ايدس اشاره كرد رنگ و روغن قابليت ايجاد بافت بيشتري را داردو دسته‌بندي ضخامت‌ها را مي‌توان با آن انجام داد و لايه بندي را با تأثير بيشتري انجام داد مضاف بر اينكه با بكارگيري هر لايه بر ديگري به‌طور افزاينده‌اي قطر افزايش ميابد همچنين رنگ و روغن با سرعت كمتري خشك مي‌شود و اين اجازه را به هنرمند مي‌دهد كه با سهولت بيشتري تغييراتي نظير اصلاح جزئيات چهره را انجام دهد. انتلو دامسينا يكي از نخستين ايتاليايي‌هايي است كه از رنگ روغن بهره برده است. در بلژيك آموزش در سال ۱۴۷۵ ساكن ونيز شد و تأثيرات قابل ملاحظه‌اي را بر جيرواني بليني و مدرسه شمالي ايتاليايي‌ها گذاشت. در طول قرن شانزدهم، رنگ روغن به عنوان چيزي مياني (متوسط) در سرتلسر اروپا محبوبيت داشت كه امكان پرداخت بهتر در جواهرات و لباس‌ها (ايجاد وضوح بهتر) را مي‌داد و كيفيت تصاوير را نيز تحت تأثير قرار داد و باعث تغيير آن‌ها از چوب به كرباس شد. اين مسئله در اوايل قرن ۱۶ در ايتاليا آغاز و در قرن بعد در شمال اروپا گسترش يافت. كرباس مقاومت بيشتري را نسبت به چوب در برابر ترك داشت، رنگدانه را بهتر نگه مي‌داشت و آماده‌سازي كمتري را نياز داشت اما در ابتدا به‌طور كلي نادرتر (كميابتر) از چوب بود. در شروع كار شمالي‌هاي اروپا ترسيم نيم رخ را كنار گذاشتند و به ايجاد پرتره از حجم واقع‌گرايانه و چشم‌انداز پرداختند. در هلند جان ايكل وان پيشتاز صورتگري شد. ازدواج آرنولفيني يكي از شاخصه‌هاي هنر غربي است (موزه ملي لندن ۱۴۳۳) كه يك نمونه زودهنگام از پرتره يك زوج به صورت تمام قد را بيان مي‌كند كه بسيار با شكوه با رنگ‌هاي گران‌قيمت و جزئيات دلپسند نقاشي شده‌است و همين قدر مهم است كه انقلابي در هنر بپا كرده و در تمام اروپا گسترش يافت. از هنرمند آلماني جوانتري كه سبك نقاشي روغني را در موصل استادي به كار بردند مي‌توان به البرت دايرر، هنز هالبين، لوكاس كرنچ اشاره كرد. كرنچ جز اولين هنرمنداني بود كه نقاشي تمام قد با اندازه طبيعي پرداختو اين سنت پس از او ادامه يافت. در آن زمان انگلستان داراي نقاش‌هاي پورترهٔ دست اول و هنرمنداني نظير هالبين در كنار مشتري‌هاي انگليسي بود. تصوير او از تامس مور (۱۵۲۷) اولين مشتري با اهميت او در انگلستان بود كه سبك واقع گرايانه اش به عكسبرداري شبيه بود. هولبين نقاشي موفقي را از خانواده‌هاي سلطنتي شامل هنري هشتن دورر يك طراح برجسته بود و يكي از هنرمندان بزرگي بود كه ساسله مراتب سلف پرتره شامل نقاشي از تمام صورت را سامان داد. او همچنين نقاشي سلف پرتره خودش را به عنوان تماشاگر در چنين نقاشي مذهبش قرار داد. او سلف پرتره را در سيزده سالگي آغاز كرد و سپس رمبرانت آن سنت را گسترش داد. در ايتاليا ماسكاكائو با بكارگيري چشم‌اندازهاي رئالستيك به مدرنيزه كردن «نقاشي آبرنگ بر روي گچ» فرسكو (Fresco) پرداخت. فيليپيلونا اين مسير را هموار كرد و شاگردش رافائل به گسترش رئاليسم در سطوح بالاتر در ادامه دهه‌هايي كه او بر ديوارها نقاشي يادگاري مي‌كشيد در ايتاليا پرداخت. در طول اين زمان پرتره نامزدي محبوبيت يافت كه به عنوان ويژگي خاصي از لورانتو ياد مي‌شود. در ابتداي رنسانس نقاشي پرتره عموماً به صورت گوچك و در برخي موارد با سرپوش‌هاي حمايتي، وابسته يا لغزشي همراه بوده‌است. در طول رنسانس اعيان و نجبا اهل ميلان و فلورانس به‌طور ويژه خواهان بازنمايي‌هاي واقع‌گرايانه تري از خودشان بودند. چالش بر سر متقاعد شدن براي خلق چشم‌اندازهاي تمام رخ و سه چهارمي به ايجاد آزمايشات و نوآوري‌ها انجاميد. ساندرو، دل فرانسزا، دومنيكو قيرلانداي، لرانتو دي كاردي و ديگر هنرمندان به گسترش تكنيك‌هاي خودشان پرداخته و بر اساس آن اضافه كردن پرتره به مذاهب سنتي و مفاهيم كلاسيك رواج يافت. لئوناردو دا وينچي و پيسانلودر ميان نخستين هنرمندان ايتاليايي بودند كه به اضافه كردن سنبل‌هاي نمادين به پرتره‌هاي با مفهوم دنيوي پرداختند. يكي از شناخته شده‌ترين پورتره‌ها تصوير معروف به Mona lisa توسط لئوناردو دا وينچي است كه به نام Lisa del Giocondo از اعضاي خانواده Gheradini از فلورانس و توسكاني و همسر بازرگان متول ابريشم فلورانسي به نام Francesco del Giocondo مي‌باشد كه به نام «لبخند ژوكوند» مشهور است و نمونه شگرفي از بكارگيري بي تثارني زيركانه در چهره مي‌باشد. در دفترچه‌هاي يادداشت در رابطه با كيفيت نور در اين نقاشي داوينچي چنين مي‌گويد: «درجه بسيار عالي از زينت بخشي در نور و سليه به چهره‌هايي اضافه شده كه در درگاه اتاق تاريك قرار دارند، جايي كه چشمه‌هاي نظاره گر، قسمت سايه اندود چهره مبهم را با سايه‌هاي اتاق ديده و قسمت‌هاي روشن چهره را با درخشندگي بيشتري كه هوا به آن مي‌بخشد درك مي‌كند. در سراسر آن با افزايش نور و سايه، چهره تسكين بهتري را از خودش به نمايش مي‌گذارد». لئوناردو از شاگردان Verro cchio بوده‌است. پس از عضويت يافتن به صنف نقاشها، او شروع به اعانه‌هاي مستقل كرد. از ديگر پرتره‌هاي به‌يادماندني او مي‌توان به تصاوير اشراف زادگان نظير Ginevra , Debena, Cecilia Gallerani اشاره كرد. پرتره‌هايي كه رافائل در ازاي دريافت پول ترسيم كرد بسيار بيشتر از كارهاي لئوناردو بوده‌است. او گستره بزرگي را از ژستها، روشنائي‌ها و تكنيك‌ها به ظهور رساند. به جاي ايجاد انقلاب‌هاي مبتكرانه كارهاي رافائل به شدت پيشرفته شده، استحكام يافته شده و تصفيه شده جريان‌هاي معمول عهد رنسانس بوده‌است. او به‌طور ويژه‌اي در پرتره‌هاي گروهي خبره شده بود. شاهكار او با عنوان «مدرسه آتن» يكي از بهترين نقاشي‌هاي آبرنگي گروهي است كه متضمن شباهت‌هاي لئوناردو دا وينچي، ميكل آنژ، برومانت و خود رافائل در ظاهر فلاسفه عهد باستان است. اين اولين پرتره گروهي هنرمندان نيست. چند دهه قبل از آن Paolo Vcello يك پرتره گروهي شامل Giotto , Donatello , Antonio و برونسكي نقاشي كرد. بروز برتري‌هايش رافائل را تبديل يك پرتره محبوب پاپ‌ها نمود. هنگامي كه بسياري از هنرمندان رنسانس با اشتياق پرتره‌هاي اعانه‌اي را قبول مي‌كردند و تعداد كمي از قبول آن سرباز مي‌زدند، رقسب برجسته رافائل يعني ميكل آنژ كسي بود كه در ازاي پرداخت‌هاي سنگين، عهده‌دار ترسيم Sistine chapel شد. در حدود سال‌هاي ۱۵۰۰در Gentille bellini , Giovanni بر نقاشي پرتره حكمفرما بودند. آن‌ها بيشترين دستمزدها را از رهبران رسمي ايالت‌ها دريافت مي‌كردند. پرتره جوواني بليني از Portrait of Doge Leonardo Loredan به عنوان يكي از بهترين پرتره‌هاي عهد رنسانس تلقي مي‌شود كه نشان دهنده استادي هنرمند از يك تكنيك تازه (در آن زمان) نقاشي رنگ و روغن مي‌باشد. همچنين بليني به عنوان يكي از نخستين هنرمندان اروپايي بود كه كارهاي خودش را امضاء مي‌كرد اما به ندرت آن را تاريخ‌گذاري مي‌نمود. بعداً در قرن شانزدهم Titian همان سبك را عهده‌دار شد، مخصوصاً با توسعه دادن تنوع ژست‌ها و نشستن‌هاي نمونه‌هاي سلطنتي اش. Titian شايد اولين ترسيم‌كننده بزرگ پرتره بچه‌ها بوده‌است. پس از آن كه بيماري او را از پاي درآورد Tintoretto , Veronese هدايت‌كننده هنرمندان ونيسي شدند و به كمك براي تغيير سبك و اطوار ايتاليايي پرداختند. صاحبان سبك در بسياري از پرتره‌هاي استثنائي شركت كردند كه تكيه بر پرمايه گر مواد و ظرفيت پيچيدگي ژست‌ها داشت كه از ميزان آن‌ها مي‌توان به كارهاي برونزينو، پونتر اشاره كرد. Bronzino با انجام پرتره خانواده مديسي Medici به شهرت رسيد. پرتره جسورانه او غير مجاز مي باشدimo I de Medici مي‌باشد كه نشاندهنده حاكمي سرسخت مسلح شده‌اي است كه با چشمان خيره و محتاط به سمت دور دستان راست خود خيره شده‌است كه اين كاملاً در تضاد با بيشتر نقاشي‌هاي سلطنتي است كه جالسين را فرمانروايي مهربان و مصلح نشان مي‌دهد.

ال گركو كسي بود كه براي ۱۲ سال در Veruce به آموزش پرداخت و پس از رسيدنش به به اسپانيا به سوي جهتي افراطي با تأكيد بر «نگاه دروني جاس» از ديدگاه نقصان حقيقت منظر فيزيكي (جسمي) پرداخت. يكي از بهترين پورتريست‌هاي قرن ۱۶ ايتاليا Sofonisba Anguissola مي‌باشد، كسي كه پرتره‌هاي فردي و گروهي با سطح جديدي از پيچيدگي برانگيخت. پرتره محكم در فرانسه هنگامي شروع شد كه هنرمند فلاندرزي Jean Clouet تصوير بي اندازه زيبايي به نام فرانسواي اول را در حوالي سال ۱۵۲۵ ترسيم كرد. شاه فرانسيس حامي بزرگ هنرمندان و يك جمع‌آوري‌كننده طماع آثار هنري بود كه لئوناردو دا وينچي را در سال‌هاي پايان عمرش براي زندگي به فرانسه دعوت كرد. پس از مرگ لئوناردو تصوير موناليزه در فرانسه باقي ماند.

 سبك عجيب غريب و منسوخ باراكو روكوكو در قرن ۱۸ ميلادي[ويرايش]

رامبرانت پرتره گروهي، The Syndics of the Clothmaker's Guild, ۱۶۶۲.

در طول دوران باراكوو روكوكو به ترتيب در دوران قرن ۱۷ و ۱۸ پورترها از حيث ثبت حالت و موقعيت اهميت بيشتري يافتند. چيرگي اجتماعي با رهبران سكولار در محكمه‌هاي قدرتمند رو به افزايش بود. تصاويري شاخص از افراد آراسته موير اختيار در اظهار نظر اشخاص مهم است. نقاشان فلاندرزي نظير سر انتوني وان ديك، پتر پائول رابن در اين نوع پورتره‌ها بسيار بودند، در حالي كه وان وارمر پرتره‌هايش را بيشتر از كلاس‌هاي متوسط نظير حالات سركار و بازي خارج از خانه مي‌كرد.

رابن پرتره خود و همسرش را در سال ۱۶۰۹ در سبوس عروسي به عنوان نمونه‌اي از پرتره زوجي كه داراي قريحه‌اي خوش هستند ترسيم نمود. شهرت او وراي هنرش بود، او به عنوان يك درباري، سياستمدار، جمع‌آوري‌كننده آثار هنري و تاجري موفق شهرت داشت. استوديو او به عنوان يكي از گسترده ترين‌ها در زمان خودش مي‌باشد كه با بكارگيري متخصصاني در تصاوير اشياء بي جان، چشم‌انداز، حيوانات و نمايش صحنه مصادف بر پرتره فعاليت مي‌كرده‌است، او به مدت دو سال به آموزش پرداخت. چالز اول انگلستان ابتدا رابن را ترفيع داد و به او جايگاه و مقامي درخور اعطا كرد. چنان‌كه ثبت شده در تاريخ: او همواره با لباس‌هاي باشكوهي ديده مي‌شد و تعداد بيشماري نگهبان و اسباب و لوازم جنگي با خود داشت و تصوير يك اصيل را به صورت تابلو در خانه‌اش نگه مي‌داشت كه تعداد كمي از شاهزاده‌ها آن را نديده‌اند.

در فرانسه هايسينس ريگاد بر همان مسير تسلط داشت، او همچنين به عنوان مورخ عالي رتبه سلطنتي فعاليت داشت كه پرتره‌هايي را از ۵ پادشاه فرانسه ترسيم كرد. [File:Retrato del Papa Inocencio X. Roma, by Diego Velázquez.jpg|thumb|right|ديه‌گو ولاسكز، اينوسنت دهم, ح. ۱۶۵۰, Doria Pamphilj Gallery, رم.]] يكي از ابتكارات عهد رنسانس بهسازي ارائه حالت چهره همراه با حالات متفاوت مي‌باشد. به‌طور ويژه، نقاش هلندي رامبرانت به كاوش حالات بسياري از چهره انسان پرداخت، خصوصاً اينكه او به عنوان يكي از سلف پورتره‌هاي شاخص زمان خود مطرح بود كه در مدت عمرش بيشتر از ۶۰ عدد سلف پرتره ترسيم كرده‌است.

اين علاقه‌مندي به چهره بشر به خلق نسل اوليه كاريكاتور رسيد. بر خلاف سكون اروپا، هنرمندان هيچ گونه پيشنهاد از كليساي كالوانيست كه چنين تصاويري را ممنوع مي‌دانستند دريافت نشد يا حتي از طبقه اشراف كه واقعاً نا موجود بود (يعني اصلاً دريافت نشد). به جاي آن در خواست‌ها از جوامع مدني و تجاري ارائه شد. نقاش هلندي فران هالز با به‌كارگيري ضربات و حركات متغير بروس از رنگ‌هاي روشن براي حيات بخشيدن (جان بخشيدن) به پرتره گروهي اش استفاده مي‌كرد، شامل آن نگبانان شهري كه به او تعلق داشتند. رامبرانت به‌طور قابل ملاحظه‌اي از ترسيمات در قبال دريافت پول منفعت برد.

خصوصاً افزايش بهاي عمومي هنر با مشتري‌هاي كاسب كار و طبقه متوسط جامعه باعث شد كه او نقاشي پرتره را همانند تصاوير اشياء بي جان و نقاشي طبيعت پشتيباني مي‌كند؛ و وضاف بر آن او به عنوان نخستين دلال دادو ستد تابلوهاي هنري در هلند در زمان خودش پيشرفت كرد. با وجود تقاضاهاي بسيار رامبرانت قادر به آزمايش تكنيك و ارايش‌هاي غيرمعمول گرديد به عنوان نمونه (نقاشي سياه قلم). او اين ابتكارات را به نمايش گذاشت و با اساتيد ايتاليايي نظير كاراواجو پيشگام شد كه كار برجسته او به نام «نگهبان شب» ۱۶۴۲ معروف است.

در س آناتومي دكتر تالپ در سال ۱۶۳۲ ديگر نمونه خوبي از تسلط رامبرانت در نقاشي گروهي است كه در آن او تصوير شستشوي جسد را در نور روشن نشان داده است كه هدف جلب توجه به مركز نقاشي در زماني است كه پوشش و پس زمينه به سياهي ادغام مي‌شوند و چهره پزشك طرح و دانشجويان او بسيار برجسته و عالي نمايش داده شده‌است؛ و نيز اين اولين نقاشي است كه او با نام كامل خود اضا كرده‌است. 

در اسپانيا ديه‌گو ولاسكز در سال ۱۶۵۶ نديمه‌ها «Las Meninas» را نقاشي كرد كه يكي از پرتره‌هاي گروهي بسيار معروف و معمايي (مبهم) در تمام زمان‌ها مي‌باشد.

اين نقاشي به ياد آورنده هنرمند و فرزندان خانواده سلطنتي اسپانيا مي‌باشد و به نظر مي‌رسد كه جالسان زوج‌هاي سلطنتي بودند كه تنها در بازتابي از آيينه ديده شده‌اند. او خيلي سريع به يكي از نقاشان برجسته دربار فيليپ چهارم مبدل گشت و برتري داشتن در هنر پرتره و ذكر جزئيات را پيچيدگي‌ها در پرتره‌هاي گروهي از شاخصه‌هاي كار او بود.

هنرمندان روكوكو اي كه به‌طور ويزه مايل به تزئين پيچيده و گران‌قيمت داشتند به عنوان اساتيد و بزرگان پرتره تصحيح شده مطرح شدند.

توجه آن‌ها به جزئيات لباس و بافت، كارايي آن‌ها را در پرتره به عنوان تعهدي به دارائي‌هاي جهان افزايش داد كه گواه آن پرتره معروف فرانسوئيس بوچر از ماداما د پامپادور كه را در لباس زنانه ابريشمي نشان مي‌دهد. نخستين نقاش پرتره بومي مدرسه بريتانيايي نقاشان انگليسي توماس گينزبارو و جاشوا رينولدز بودند كه تخصص آن‌ها در ارائه نوع پوشش مورد طرح بود به گونه‌اي كه آن را به حالت بسيار جذاب نشان مي‌داد. پسر آبي پوش يكي از مشهورترين و شناخته شده‌ترين پورتره‌ها باري تمامي دوران است كه با قلم موهاي بلند و رنگ روغن به منظور ثبت تأثير سوسو زدن نور بر روي لباس ابي محلي ترسيم شده‌است.

او همچنين براي تنظيمات و ترسيمات استادانه پس زمينه موارد نقاشي شده اش نيز معروف است. اين دو نقاش انگليسي در زمينه به كارگيري دستيار نظرات متفاوتي داشتند. رينالدز آن‌ها را به صورت پيوسته به كار مي‌گرفت و گاهي ۲۰٪ از دستمزد خودش را به آنان مي‌داد در حالي كه گينزبارو به ندرت كسي را به دستياري قبول مي‌كرد. گاهي اوقات مشتري يك گروهي از هنرمند برمي‌داشت به‌طوري‌كه سِر ريچارد از پورترسيت پتر لي چنين كرد و سپس قسم ياد كرد كه از آغاز تا پايان پرتره با دستان خودش ترسيم خواهد كرد. در انگلستان نقاش برجسته ويليام هوگارث كسي بود كه جرات كرد روشهاي سنتي را كنار بگذارد و اين كار با معرفي شوخي و خوشمزگي در پرتره اش اتفاق افتاد.رنگ روغن ايراني وستا يكي از ابزارهاي مناسب براي نقاشي چهره است.

منبع : ويكي پديا


برچسب: ،
ادامه مطلب
امتیاز:
 
بازدید:
+ نوشته شده: ۵ فروردين ۱۳۹۹ساعت: ۰۶:۲۱:۰۵ توسط:STARE موضوع: